غیرممکن است از رفتن مهرجویی بگوییم/ پدرم در خاطره بیشمار ایرانی و غیر ایرانی زنده میماند
تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۱۰۹۶۹
به گزارش گروه فرهنگی قدس آنلاین، مراسم وداع با هنرمند فقید داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی فر صبح امروز ۲۶ مهرماه با حضور جمعی از هنرمندان و علاقمندان به این فیلمساز از ساعت ۱۰ صبح با اجرای بهرام رادان در پهنه رودکی برگزار شد. پیش از آغاز مراسم، قطعه «چرا رفتی» از همایون شجریان و بخشی از موسیقی فیلم «سنتوری» در محوطه رودکی طنین انداز شد و پس از آن رادان با قرار گرفتن پشت میکروفون مراسم را آغاز کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بهرام رادان پس از سخنانی کوتاه از حضار درخواست کرد به احترام زندهیاد مهرجویی و محمدیفر بایستند. در ادامه مسعود کیمیایی با تاثر فراوان در سخنانی کوتاه و در حالی که امکان ایستادن روی سن را نداشت، از مرگ ناباورانه داریوش مهرجویی سخن گفت و اظهار کرد: نمیتوانم هیچ چیزی بگویم درباره او و رفتنش از این جهان. غیرممکن است از رفتن مهرجویی بگویم و مرگ او را باور ندارم.
در ادامه فرهاد آییش ضمن تسلیت برای این مرگ دلخراش از علی نصیریان گفت که در ایران حضور ندارد اما پیامی ارسال کرده است و پیام صوتی او را پخش کرد. نصیریان در این پیام صوتی گفت: در بیماری با فکر و خیالت به سر میبرم. من فرو ریختم؛ از اولین کار خلاقهات در کنارت بودم تا آخرین کار اما حالا نیستم. ای مهر فرزانه! این چه روزگاری است که اشک از آسمان میبارد؟
در ادامه بهمن فرمان آرا با ابراز تسلیت برای درگذشت زنده یاد مهرجویی و محمدیفر طی سخنانی کوتاه گفت: داریوش جان قرار نبود این ملاقات اینجا انجام شود. ما کجا داریم زندگی میکنیم؟ یکی از بزرگترین فیلمسازان و و هنرمندان ما باید اینطور سلاخی شود. من با داریوش سال ۶۶ به ایران رسیدیم. او به سمت فلسفه رفت و من به سمت کارگردانی سینما رفتم. ما با هم دوست بودیم و خیلی روزها و شبهای زیادی را با هم گذراندیم، نمیدانم چه بگویم؛ چطوری همه دوربینها کار نمی کنند وقتی دلتان بخواهد. داریوش باید تنها در کنار همسرش سلاخی شود؟ ما کجا داریم زندگی می کنیم؟ دل همه ما شکسته. آیا قرار است هر هفته اینجا دور هم شویم و یک نفر دیگر برود؟ به هرجهت تشکر می کنم که آمدید.
سپس علی مصفا روی سن آمد و پیامهای فریار جواهریان همسر سابق زنده یاد مهرجویی و پسرش صفا مهرجویی را قرائت کرد.
در پیام فریار جواهریان آمده؛ «چطور می توانم از همه دوستان و شیفتگان داریوش از راه دور تشکر کنم؛ مگر آن که تمام حس های این لحظه ام را به شما بگویم. چطور چنین مرگ هولناکی برای مردی چنین بزرگ رقم زد. هیچ کس سزاوار چنین مرگ تلخ و غمباری نیست. چه بسا که داریوش و وحیده. دلم به این خوش است که نسل جوان فیلم هایت را کشف و تفسیر خواهند کرد و معناهای جدیدی در آن پیدا می کنند. چنان که این خاصیت هنر است که با هر مخاطب و در هر زمان و مکان معنای متفاوتی پیدا کند. داریوش هنرمند واقعی بود و در همه آثار این ابهام و چند وجهی بودن لایه های مختلف از سطح به عمق زنذگی را دربرمی گرفت. سه چهار سالی است که مشغول نوشتن خاطرات زندگی با داریوش هستم با خشم های فروخورده و فروبرده به لایه های ناخودآگاه. حالا دیگر هیچ خشمی وجود ندارد، فقط دلسوزی و افسوس. افسوس و صد افسوی که این هفت ماه اخیر با داریو قهر بودم و با او حرف نمی زدم. چه حیف! ولی نمی شود اینجوری بدون خداحافظی بروی. چه تقدیر تلخی برای تو و وحیده رقم خورد. مریم و صفا و مونا چه زود بی پدر شدند. مونا، مونای کوچولو دلم پیش توست که چطور یک شبه تنها شدی».
در ادامه علی مصفا پیام صفا مهرجویی را خواند؛ «دنیا نه تنها هنرمندی فوق العاده و منحصر به فرد بلکه پدری تمام عیار و اعلاء را از دست داد. پدری که هرچه خاطره با او دارم چه از بچگی و چه جوانی همه پر از مهر، نوا و شادی و آسایش و سرشار از دانش و تاریخ و هنر و فسلفه و نام نقاشان و فیلمسازان محبوبش است. نام هایی که ساختار شخصیت مرا شکل دادند و تا ابد هدایتم می کنند. امیدوار بودم بار دیگر با او گپ بزنم، در آغوشم بگیرمش و از رمان آخری که خواندم برایش تعریف کنم. ای کاش سرنوشت جور دیگری رقم می خورد اما با وجود همه این سختی هایی که در چند روز گذشته تحمل کردیم من می دانم نه! مطمئنم که یاد پدرم در خاطره بیشمار ایرانی و غیر ایرانی، پیر تا جوان در سراسر ایران زنده می ماند و خواهد ماند. هم از طریق آثارش و هم به خاطر زندگی شریفش. از صمیم قلب قدردان هم میهنانم هستم که در این اوقات تلخ و اندوهناک به خانواده ما قوت بخشیدند به ویژه از هنرمندان و همکاران پدرم ممنونم که این گردهمایی را در غیاب من و دیگر اعضای خانواده برگزار کردند. برای دوستداران پدرم، خانواده ام، خصوصاً خواهرانم مریم و مونا آرزوی شکیبایی می کنم.
سپس در ادامه رادان پیام کیانوش عیاری را خواند. در این پیام آمده؛ «او ماهرترین ترسیم کننده زندگی بود. او در فیلمهای پیچیده خود هم چنین ویژگی داشت. او با بینش و دانش خود میتوانست روایت مطلوبی از زندگی داشته باشد بدون اینکه آن را زندگی کرده باشد و اما این جنایت هولناک معمایی است که به زودی ابعاد آن روشن میشود.»
در ادامه محسن امیریوسفی، رییس کانون کارگردانان پیام کانون کارگردانان را با تاثیر فراوان و در حالی که اشک به او امان نمیداد، قرائت کرد. در بخشی از پیام کانون کارگردانان آمده؛ این شب پایان تلخی شد برای سینمای روشنفکری!».
در ادامه مرضیه برومند، مدیرعامل خانه سینما با درخواست از حاضرین مراسم عنوان کرد که خواهش می کنم اجازه بدهید به احترام آقای داریوش مهرجویی و همسرشان مراسم را با آرامش و محترمانه ادامه دهیم. نمی دانم چه بگویم قرار بود توسط دوستان ما پیامی نوشته شود تا من به عنوان مدیرعاملِ بدبخت خانه سینما این را بخوانم ولی هیچ کسی جمله ای به خاطرش نیامد و هیچ کلمه ای نمی توانست این درد را بیان کند و این فقدان را که به شکل فجیعی رخ داده توضیح و توجیه کند. من قاصرم از عظمت دردی که خانه سینما به دوش میکشد. خانه سینما خودش الان عزادار است ولی باید به دیگران هم تسلیت بگوید. ما کارگردان بزرگ و درخشانی را از دست دادیم که تاثیر گذارترین کارگردان ایران بود. او با فیلم «دایره مینا» باعث شد سازمان انتقال خون تاسیس شود و این تاثیر فیلمساز و هنر است. فیلم «گاو» نیز که پیش از انقلاب ساخته شد تا مدت ها ممنوع بود، اما توانست سینمای بالنده و محتوامحور را به روی جهان باز کند. از مسئولان برای همراهی در این مراسم و مراسم آتیلا پسیانی قدردانی میکنم و از آنها می خواهم تا هنرمندان زنده هستند به آنها برسند. همه این جوان های خانه سینما بذر پوراحمد، علی حاتمی، کیارستمی و ... در وجودشان است. از اینها نترسید و بگذارید کار کنند. آستانه درد هنرمندان کم است ولی سیاستمداران آستانه تحمل بالایی دارند. ما اینجا ماندیم چون مردمان هم دوست داریم. با ما خوب باشید آن وقت با اسراییل و رژیم صهیونسیتی هم میجنگیم.
در بخشی دیگر از این مراسم بهرام رادان پیام صوتی مریم دختر بزرگ مهرجویی را پخش کرد.
در انتهای این مراسم نیز مونا مهرجویی دختر داریوش مهرجویی و وحیده محمدی فر روی سن آمد و با تشکر از حاضران طی سخنانی کوتاه گفت: تنها احساسی که دارم این است که مامان و بابا کنارم ایستادهاند تا من نیفتم. امیدوارم قاتلین زودتر پیدا شوند. به قول بابام قاتلین بین ما هستند.
با پایان مراسم، پیکر داریوش مهرجویی و همسرش به سوی قطعه هنرمندان بدرقه شد.
صبا کریمیمنبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: داریوش مهرجویی داریوش مهرجویی و همسرش مراسم تشییع داریوش مهرجویی خانه سینما محمدی فر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۱۰۹۶۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شعری که در فضای مجازی ۱۰ میلیون بازدیدکننده داشت
محمود اکرامی فر درباره برنامه «سرزمین شعر» که از شبکه چهارم سیما پخش شد، گفت: این برنامه شعر را به یک گفتمان عمومی و از یک گزاره محفلی به یک گزاره عمومی تبدیل کرد، به طوریکه شعر را در جامعه رواج داد و توانست دوباره به زندگی عمومی، گفتگوها و ارتباطات کلامی مردم برگرداند.
وی افزود: موسی عصمتی یکی از شاعرانی بود که بخاطر جاذبه رسانهای و شعر خوبش از او استفاده کردم و در گروه من قرار داشت. اشعار او را در صفحه مجازی ام منتشر کردم و بازخوردهای زیادی از آن گرفتم.
این شاعر و داور برنامه تلویزیونی «سرزمین شعر» گفت: بیش از صد هزار نفر از این صفحه من بازدید کردند و شعر این شاعر حدود ۱۰ میلیون نفر بازدیدکننده داشت. خیلیها برای ما نوشتند که با این شعر زندگی کردند و حتی به گریه افتادند. میتوانم بگویم سرزمین شعر برنامه خوبی بود و میتواند بهتر هم شود.
برنامه «سرزمین شعر» در ادامه هجدهمین جشنواره بین المللی شعر فجر از ۲۶ اسفند پارسال در قالب مسابقه شعر به روی آنتن شبکه چهارم سیما رفت و فرصتی شد برای شنیدن اشعار جشنواره و انتخاب شاعران برتر بود. در قسمت اول این برنامه غزلی از موسی عصمتی درباره پدر و کارگران معدنعلاوه بر اینکه حضار برنامه را تحت تاثیر قرار داد، با اقبال عمومی هم همراه شد.
(پدر)
پدرم را خدا بیامرزد، مردِ سنگ و زغال و آهن بود
سالهای دراز عمرش را، کارگر بود، اهل معدن بود
از میان زغالها در کوه، عصرها رو سفید برمیگشت
سربلند از نبرد با صخره، او که خود قلهای فروتن بود
پا به پای زغالها میسوخت! سرخ میشد، دوباره کُک میشد
کورهای بود شعلهور در خود، کورهای که همیشه روشن بود
بارهایی که نانش آجر شد، از زمین و زمان گلایه نکرد
دردهایش، یکی دوتا که نبود! دردهایش هزار خرمن بود
از دل کوههای پابرجا، از درون مخوف تونلها
هفت خوان را گذشت و نان آورد، پدرم که خودش تهمتن بود
پدرم مثل واگنی خسته، از سرازیر ریل خارج شد
بی خبر رفت او که چندی بود، در هوای غریب رفتن بود
مردِ دشت و پرنده و باران، مردِ آوازهای کوهستان
پدرم را خدا بیامرزد، کارگر بود، اهل معدن بود
منبع: صداوسیما
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری ادبیات